چند تن از دوستان فرهیخته و نازنین ام در خصوص یادداشتی که با موضوع اعتراض به تعطیلی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نگاشته بودم، نقطه نظرات و انتقاداتی داشتند. برخی از چرایی انتساب این حرکت به تفکر اخباریگری و انجمن حجتیه پرسیده بودند و اینکه با چه مستندی این ادعا مطرح شده است و گروه بیشتری به این انتقاد داشتند که چرا نقش حلقهی شیرازی و اصطلاحا جریان شیعه انگلیسی را نادیده گرفته ام. این دوستان محکم و قاطع بر این باورند که این دست حرکتها توسط حلقه شیرازی و مشخصا جریان شیعه انگلیسی و برای بدنام کردن تشیع و نظام جمهوری اسلامی راهبری و هدایت می شود و بایستی در پس این حرکتها نقش سرویس های جاسوسی کشورهای خارجی را جستجو کرد.
به دوستان گروه دوم عرض کردم که اساسا جریانی چون حلقه شیرازی و یا همان شیعه انگلیسی توانایی سازماندهی و ایجاد چنین حرکتهایی را ندارند و اطلاق عنوان شیعه انگلیسی به این نوع از حرکتهایِ خلافِ قرائت حاکم تنها پوششی است برای فرار از پاسخگویی متولیان امر و تگذاران این عرصه. چه آنکه در غیر اینصورت سیستم عریض و طویل حوزه و نهادهای مذهبی حاکمیتی با آن ردیف بودجه های متنوع و متعدد و پنهان و آشکار در جایگاه متهم قرار می گیرند و ناگزیر از پاسخگویی خواهند بود و لذا بهترین راه برای تبرئه خود و فرار از پاسخگویی را انتساب این نوع حرکتها به خارج از کشور می دانند.
در خصوص دوستان گروه نخست هم عرض کردم که در صورتی که قرار باشد طابق النعل بالنعل و بصورت مصداقی هریک از این حرکتها را بررسی و نشانه گذاری کنیم ایراد شما وارد است. اما من بیشتر با یک رویکرد کلی این مساله را پردازش کرده و خاطر نشان کردم که تفکر اخباریگری و رویکرد جریان حجتیه ای که برآمده از همان تفکر است، میوه ای جز این به ما نخواهد داد. نمیتوان و نباید این نوع حرکتها را برآمدهی صرف از احساسات یک عده از مردم عادی تلقی کرد که چنین تلقیای اگر نگوییم غلط، که حتما ساده انگارانه خواهد بود.
باور من اینست که اخباریگری در قالب های مختلف اعم از حجتیه ای که در حال تقیه باشد و اخباری مسلکی که در لباس یک اصولی - بر همان مشی تقیه - در حال فعالیت است، با سرعتی قابل توجه در حال گسترش و پیشرفت است.
واقعیت اینست که در حلقه های نزدیک بسیاری از مراجع و بزرگان حوزوی که خود را در شمار اصولیین میپندارند، هستند سربازان مجاهد و تلاشگری که با جان و دل در مسیر اعتلای تفکر اخباریگری به زعم خود جهاد و مبارزه می کنند.
وقایع رخ داده در قم و مشهد بدون تردید شاخ و شانه کشیدن همین جریان قدرت گرفته ایست که در طی سالهای زعامت آیت الله ای به دلایل مختلف -درست یا نادرست- با ایشان به مماشات رفتار شد و فارغ از نوع و نحوه مواجهه حاکمیت با ایشان درخصوص رخداد اخیر؛ باید پذیرفت که اینان بیش از گذشته و پیش از دیگران پیام خود را بطور جدی به حاکمیت منتقل کرده اند.
در خصوص نفوذ و گسترش اخباریگری به نظرم این نفوذ را باید در دو حوزه ببینیم. اول حوزه فردی و دیگر اجتماعی. در حوزه فردی از قدیم الایام اخباریگری حضور قدرتمندی داشته و همچنان دارد. نوع نگاه و نگرش مردم به مسایل مختلف دین و دینداری برآمده از رویکردی اخباریست تا اصولی. اساسا دین عامه بیشتر معطوف به اخباریات است نه در اسلام که در اکثریت قریب به اتفاق ادیان.
تلاشهای صورت گرفته توسط مراجع و نهادهای علمی هم نه تنها نتوانسته تغییر بنیادینی را پدید آورد بلکه به دلایل مختلف و متعدد از جمله مصلحت اندیشی های بی شمار، در بسیاری موارد با سکوت و همراهی ضمنی مراجع و بزرگان مذهب تشیع همراه بوده است.
اما درحوزه اجتماعی داستان کاملا متفاوت است. اینگونه میتوان گفت که در بعد از انقلاب ظاهرا امام خمینی اجازه حضور این جریان را در مراتب بالای حاکمیت نداد. نه تنها به ایشان بهایی نداد، بلکه آنها را به نوعی طرد کرد.
در دوران پس از امام به دلایل ی و اجتماعی و غیره شرایط کمی فرق کرد. این جریان در دوران امام خمینی با گوشه نشینی و پرهیز از ورود به عرصه های مختلف، خود را بازسازی و آماده ورود به عرصه های اجتماعی کردند. این جریان اندک اندک نفوذ خود را گسترش داد و به نظر بنده -که احتمالا از نظر خیلی ها نادرست تلقی شود - سالهای اولیه پس از رحلت امام و آن دورانی که در محافل حوزوی بر سر مساله مرجعیت آیت الله ای بحث و جدل درگرفته بود، این جریان هوشمندانه عمل کرد، وارد میدان شد، امتیاز داد، امتیاز گرفت و جای پای خودش را محکم کرد. از همان زمان به بعد دوران جدیدی در تاریخ اخباریگری شروع شده و همچنان روز به روز قوی تر و پرنفوذ تر از قبل در حال قدرت نمایی و عرض اندام است.
ما بعد از انقلاب و بویژه در سه دهه اخیر به لطف دلمشغولی های فراوان حاکمیت و غفلتش؛ در حوزه های علمیه الی ماشاءالله ملامحمد امین های استرآبادی تربیت کردیم و دریغ از وحید بهبهانی ها که اگر هم هستند به جهت حفظ عِرض و جانشان گویی کنج عافیت گزیده و تقیه را پیشه ساخته اند.
حقیقت تلخ اینست که بواسطه نبود آزاد اندیشی واقعی در حوزه ها و محافل علمی و فکری کشور، جریانات اینچنینی برای بقا و دوام خود ناگزیرند در شکل ها و قالب های دیگری به حیات خود ادامه دهند.
همین منکوب کردن ها، به رسمیت نشناختن ها، به حاشیه راندن ها و ندادن فرصت حضور آزادانه در محافل مختلف علمی و فکری، ایشان را به تغییر استراتژی ناگزیر کرد و نتیجه این شد که بسیاری از مهره های این جریانها در نهادهای مختلف حاکمیتی جای پای خود را باز کرده و حضور خویش را تثبیت کنند؛ از مجمع تشخیص مصلحت نظام تا مجلس شورای اسلامی، از شورای نگهبان تا شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دولت تا مجموعه های تحت نظر رهبری.
راه چاره نه در برخوردهای حذفی و انکار اینها بلکه باز کردن راه برای حضورشان در محافل علمی است تا با نقد و بررسی آراء و نظراتشان حقیقت بر همگان روشن شود. حاکم شدن فضای نقد و آزاد اندیشی واقعی می تواند نجات بخش جامعه شیعه باشد؛ تبختر، تفرعن و خود بزرگ بینی بایستی از محافل حوزوی و علمی تشیع رخت بر بندد و باب گفتگو و نقد سازنده بطور عینی، حقیقی و غیر دستوری باز شود. در اینصورت است که می توان به پاکیزه و پیراسته شدن منظومه بزرگ تشیع امیدوارتر بود و رویکرد رهایی بخش الهیات شیعی را جدی تر دید.
این صدایِ رسایِ ناقوس اخباریگری است در دل شهری که در چهار دهه اخیر داعیه دار تفکر عقلانیت شیعی در جهان اسلام بوده است؛ ادعایی البته بزرگ، شگرف و حیرت انگیز.
این نهیبِ پیروزمندانهی تفکر حجتیه است بر سر همهی بزرگان دینی که بر خلاف اسلاف خویش،با گوشه نشینی و عافیت طلبی راه را بر رشد و توسعه این تفکر باز گذاشته اند.این تازه آغازِ یک راه است.
تفکر اخباریگری به پرچمداری جریان حجتیه در سالهای نخست انقلاب که با نهیب تند امام خمینی به گوشه ای خزید، با سازماندهی و بازشناسی موقعیت و جایگاه خود، هوشمندانه درصدد توسعه و نفوذ برآمد و از غفلت حاکمیتِ برآمده از فقه اصولی نهایت بهره را برد.
واقعیت تلخ اینکه نه در دوران رهبری امام خمینی و نه در دوران جانشین او، این جریان هیچ گاه حذف نشد، بلکه با درایت و زیرکی در لایه های مختلف حاکمیت و مراکز علمی و فرهنگی و حتی امنیتی نفوذ کرد و اینک در آغازِ دهه پنجم انقلاب با فریاد بلندِ هل مِن مبارز، آماده ورود به جنگ قدرت است.
مماشات حاکمیت و بزرگانِ حوزه بویژه در سه دهه اخیر با این جریان، کار را به جایی رسانده است که اینک نمایندگان این تفکر در مراکز مهم تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور نفوذ کرده و با پشتوانه سازمان بزرگ و تقریبا قدرتمند خود صاحب کرسی شده اند.
شوربختانه تلاش منسجم و مستمر این گروه در حوزه های مختلف اعم از تقنینی، قضایی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ی و حتی امنیتی در حال به ثمر نشستن است و دیری نخواهد پایید که این آرامش و س به طوفانی سهمگین و ویرانگر بدل شود.
هرچند این جریان بسیار امیدوار است تا ایران را به گروگان خود درآورده و تقاص سالها سرکوب و گوشه گیری اجباری را از حاکمیت بگیرد، اما در قبال مردمانش کاری از پیش نخواهد برد؛ چرا که این مردمان در آستانهی یک رنسانسِ بزرگ فکری و عقیدتی قرار گرفته اند؛ می توان امید داشت که در دوران پساکرونا سهم عقلانیت در دین باوری و دین ورزی عامه بیشتر از قبل گردیده و از اینرو این نوع حرکتها، اعتراضها، تفسیرها و تبیین ها می تواند امری مبارک و خجسته باشد. از این منظر بایستی این حرکتها را بر همهی آنانی که دغدغهی عقلانیت و تفکر انتقادی در حوزهی دین و دینداری عامه دارند تبریک گفت. مبارکمان باشد.
درباره این سایت